حکومت اسلامی در سایه قرآن (1) ـ نوع حکومت در اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
حکومت اسلامی در سایه قرآن (1) ـ نوع حکومت در اسلام
به دنبال دور شدن هر چه بیشتر مسلمانان از عصر طلایی خود وگسترش جهل ونادانی وعدم آگاهی از پیشینیان خود، میبینیم مسلمانان سر به بیراهِ نهاده وبدنبال آزادی از دست رفته وحداقل حقوق انسانی سر از هر بیابان بی آب وعلفی در آورده وبه هر دری میکوبند اما در حقیقت بنابر گفته شاعر :
آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم ...
وبه جای الگو قرار دادن خلفای راشدین وفرماندهان دلیرمان که هیچ عصری از وجود آنها خالی نیست گاندی وچگوارا و ... به الگوی ما بدل گشتهاند وعدهای منتظر "سواری بر اسب سفید" ایستاده تا بیاید وهمچون فیلمهای اکشن یک تنه لشکرهای ظلم را در هم شکند، اما غافل از آنند که خداوند میفرماید :
(إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) [الرعد/11] یعنی خداوند حال و وضع هيچ قوم وملّتی را تغيير نمیدهد مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند.
بر این اساس لازم است تا گوشهای از عدالت وحقگرایی خلفای راشدین وامرا وفرماندهان مسلمان را که در سایه قرآن وحکومت قرآن به آن نایل آمدند، در موازات دروغ پردازیها وشعارهای کاذب سردمداران دموکراسی ومنادیان آن در وبلاگ قرار دهیم تا عدالت جهان شمول اسلام را به رخ ظلم وستم ادیان ساخته دست بشر بکشیم واعلام کنیم قانون قرآن بر خلاف قوانین زمینی، به نفع یا ضرر هیچ کس از سوی پروردگار جهانیان وضع نشده بلکه هدف از آن به سعادت رسیدن همهی بشریت در دنیا وآخرت است.
برای نیل به مقصود در ابتدا لازم است به طور دقیق نوع حکمرانی اسلام را که در عمل اجرا شد ومردم آن زمان را به اوج سعادت رسانید معرفی کنیم؛ به نظر من محققانهترین وزیباترین ودورترین آنها از سطحینگری جواب شافی وکافی استاد چیره دست معاصر از دانشمندان مهاباد حاج ملا عبدالله احمدیان رحمه الله در کتاب ارزشمند ایشان « سیمای صادق فاروق اعظم رضی الله عنه » است که درخصوص حکومت فاروق اعظم رضی الله عنه ذکر نموده که در حقیقت شالوده هر حکومت اسلامی دیگری به خصوص حکومت سه خلیفه راشد دیگر نیز میباشد وایشان حق مطلب را با بهترین شیوه ادا نمودهاند که در ذیل تقدیم همه عدالت خواهان میگردد:
سیمای صادق فاروق اعظم ـ فصل چهاردهم
نوع حكومت در عصر فاروق
لازم است به سوالي پاسخ دهيم كه در فضاي اذهان برخي از نويسندگان ظاهر گشته و متاسفانه پاسخ چندان درستي را نيز نيافته است و سوال اين است؛ آيا حكومت عصر فاروق چه نوع حكومتی بود وفاروق در اين حكومت چه سمتی داشته است؟ آيا حكومت قبيلهای بود، و فاروق شيخ القبيله بود؟ يا حكومت مطلقه و فاروق (نعوذ بالله) ديكتاتور بود؟ يا حكومت مشروطه وفاروق شاه عرب بود؟ يا حكومت جمهوري و فاروق رييس جمهور بوده؟ يا حكومت امپرياليستي و فاروق امپراتور بوده است؟ و البته جواب درست اين است كه هيچكدام، و تمام اين سوالها و جوابها ناشی از اين است كه بيش از هزار سال است كسی جز همين نوع حكومتها و همين نوع سمتها چيز ديگری را نديده است و در فرهنگ مكاتب سياسی نيز جز همين واژهها و همين اصطلاحات چيز ديگر مورد بحث قرار نگرفته است.
نظر جمعی از نويسندگان درباره حكومت فاروق
بنابراين هيچ تعجبی ندارد كه محقق معروفی مانند جُرجی زَيدان میگويد: «حكومت در عصر فاروق هم مشروطه هم جمهوری مستبد بوده است» و از او محققتر و معروفتر (شبلی نعمانی) میگويد: «حكومت در عصر فاروق شبه جمهوری بوده است» و دانشمند معروف دكتر محمد حسين هيكل میگويد: «قسمت اعظم جهان متمدن آن روز در قلمرو امپراتوری وسيع اسلام در آمد» كه با اين تعبير حكومت عصر فاروق را امپرياليستی و فاروق را امپراتور معرفی مینمايد، و گويی اين محققين در تجزيه و تحليلهای خويش به اين نكته توجه نكردهاند كه فقط ويژگیهای قانونی خصوصيات يك حكومت را مشخص مینمايد مثلاً هرگاه قانونی زايده انديشههای يك فرد و يك انسان بود، حكومت فردی ومطلقه وفرمانروا وديكتاور خواهد بود. و اگر قوانين زايده فكر جمع كثيری از انسانها اما مشروط به تاييد يك نفر (شاه، رييس جمهور، نخست وزير) بود حكومت مشروطه سلطنتی يا جمهوری خواهد بود و حكمران شاه يا رييس جمهور ناميده میشود و در همين حال نيز هرگاه با توسعه طلبی استعمارگرانه توام گرديد حكومت امپرياليستي و حكمران امپراتور ناميده میشود، و همه اين نوع حكومتها با تمام تفاوتی كه با يكديگر دارند در يك امر متفق هستند كه قوانين همه آنها زايده تفكرات بشری است بنابراين حكومت عصر فاروق از نوع هيچ يك از اين حكومتها نبوده است زيرا منابع قانون در زمان فاروق برحسب نص قرآن جز سه امر چيزي ديگر نبوده است.
منابع قانون در زمان فاروق
اول: آيات صريح قرآن: «اطيعُواللهَ»، دوم: رفتار و گفتار صريح رسول الله صلی الله عليه وسلم «وَاطيعُوالرَّسُولَ»، سوم: استنباط جمعی از اهل نظر و افراد متخصص از قرآن و حديث: «وَ اوُلي الأَمْرِ مِنْكُمْ» و چنين جمعی نيز به استناد آيه «وَ امْرَهُمْ شُوری بَينَهُمْ» «وَشاوِرْهُمْ في الأَمْرِ» اعضای شورای مومنين هستند، ودر نتيجه آيه «وَاطيعُواللهَ و اطيعُو الرَّسُولَ وَ اولي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» ويژگيهای قانون در صدر اسلام و در زمان فاروق را بخوبی مشخص وآن را از تمام حكومتهای نامبرده جدا مینمايد و چون امر سهگانه به فرمان صريح خدا در همين آيه وآيههای ديگر منابع قوانين اسلام شمرده شدهاند، بنابراين حكومت عصر فاروق را میتوان «تئوكراسی= تئو: خدا وكراسی: حاكميت» يا حكومت قرآن يا حكومت اسلام ناميد وچون فاروق امور مومنين را طبق احكام صريح آيهها و احاديث و احكام استنباطي شورای مومنين (يعنی اولو الامر) تنظيم مینمايد او را اميرالمومنين مینامند، پس فاروق با عنوان اميرالمومنين دارای دو سمت میباشد يكی تشكيل شوراهای مومنين كه سنگ بناي امارت اوست و خود تصريح كرده است كه: «لا خَلافَةَ اِلّا عَنْ مَشْوَرَةً» يعنی خلافت و امارت اسلامی بدون مشورت امكان ندارد و بعد از تشكيل شوراها او نيز فقط به اندازه عضوی از اعضای آنها در تصويب قوانين دخالت دارد و خودش صريحاً اعلام كرده است: «فَاِنّي كَاحَدِكُمْ وَ لَسْتُ اُريدُ انْ تَتَّبِعُوا هذا الَّذي هَواي» يعني در اين شوراها من هم يك نفر مانند يكايك شماها هستم و هرگز نمیخواهم شما تابع چيزی باشيد كه دل من آن را آرزو میكند.
و سمت دوم فاروق اجرای دقيق و قاطعانه احكام اسلام است چه آن بخش كه آيات واحاديث در آن صراحت دارند وهيچ گونه نيازی به مشورت ندارد وچه آن قسمت كه شورای مومنين آن را از قرآن و حديث استنباط مینمايد.
[برای استفاده از منابع مؤلف به اصل کتب فصل چهاردهم مراجعه شود].
نتیجه:
پس نوع حکومت در اسلام، حکومت الهی است به آن شرط که حاکم فرامین خدا وموارد تصویب شده بر اساس دین پروردگار در شورای حل وعقد را یکایک بدون چون وچرا اجرا نموده وهوا وهوس خود را در آن دخالت ندهد.
در اینجا لازم است برای یافتن اصل جدایی در بین حاکم اسلامی وحکام قوانین دست ساز بشری ـ خصوصاً مدعیان دموکراسی ـ شرایط انتخاب حاکم یا امام اعظم در اسلام را بیان نماییم که ان شاء الله در ادامه این بحث به آن میپردازیم.
وصلی الله علی محمد وعلی آله وصحبه اجمعین